• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : 21 - جماد أول - 1446
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
12
با مشارکت اسکودا و خانه هنرمندان ایران؛

فیلم «زمانی برای کشتن» نقد و تحلیل شد

  • کد خبر : 41273
  • ۲۵ تیر ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۱
فیلم «زمانی برای کشتن» نقد و تحلیل شد
چهارمین نشست نقد و تحلیل فیلم‌های سینمایی با رویکرد حقوقی، با نمایش فیلم «زمانی برای کشتن» به کارگردانی جوئل شوماخر، به همت اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران و خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران(اسکودا)، این فیلم با حضور جواد طوسی منتقد سینما و حقوقدان در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.

داستان فیلم درباره شهر کوچکی در ایالات می‌سی‌سی‌پی آمریکاست که طی آن «جیک بریگانس» وکیلی تازه‌کار، دفاع از مردی سیاه‌پوست به نام «کارل لی هیلی» را به عهده می‌گیرد. «کارل» دو جوان سفیدپوست را به خاطر اذیت و آزار دختر ۱۰ ساله‌اش کشته و این در شرایطی است که کوکلوکس کلان‌های محلی به رهبری «فردی لی باب» محبوبیت دوباره‌ای پیدا کرده‌اند.

پس از نمایش این فیلم، جواد طوسی منتقد سینما و حقوقدان با محور قرار دادن موضوع «کشمکش قانون و عدالت» به تحلیل این فیلم پرداخت.

جواد طوسی صحبت‌های خود درباره این فیلم را اینطور آغاز کرد: ما در این جلسه موضوع انتخابی را بهانه‌ای قرار می‌دهیم برای پرداختن به موضوعی پایان ناپذیر. باید پرسید اساسا جایگاه قانون و عدالت چقدر می‌تواند در بستر یک واقعیت تاریخی موضوعیت پیدا کند؟ کاراکتر وکیل در این فیلم مسیری را طی می‌کند و در کنار یک‌سری جاه‌طلبی‌های استتار شده، رفته رفته به یک سری واقع‌بینی‌ها که اقتضائات درست و حقیقی شغلش است، می‌رسد. او هم این کلنجار را دارد و هرچه جلوتر می‌رود و مسئله برایش جدی می‌شود، می‌خواهد به‌گونه‌ای مسئله عدالت را به سمت حقیقت سوق دهد. در واقع این مسئله برای او اهمیت موضوعی فراتر از مبانی تئوریک را پیدا می‌کند و می‌خواهد در حد بضاعتش برای آن یک ما به ازای عینی در متن جامعه خودش پیدا کند. اما در پایان می‌بینیم که عملا اتفاق دیگری رخ می‌دهد.

وی ادامه داد: اساسا وقتی ما برای جامه عمل پوشاندن عدالت، الزام و اصراری داریم، این اتفاق به شکل کنایه‌آمیز بیانگر این مهم است که قانونمندی‌های عرفی جامعه نتوانسته کار خود را به درستی انجام دهد یا کم‌کاری کرده و اقدام به پاک کردن صورت مسئله کرده است و یا اینکه قانون را به شکل تبعیض‌گونه در متن حوزه جغرافیایی خودش به اجرا درآورده است. این ناکارآمدی باعث بدبینی طیفی از جامعه می‌شود که روشنفکر یا قشرهای دیگر نیز می‌توانند جزئی از آنها باشند.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: در حقیقت وقتی آنها بازتاب و انعکاس اجرای قانون را در مورد افراد مختلف می‌بینند، شاهد این هستند که رفتار با گروهی با مسامحه همراه است ولی در مورد گروه دیگری، قانون با شدیدترین شکل ممکن به اجرا در می‌آید. مسئله عدالت‌خواهی زمانی پیدا می‌شود که قانون در یک وضعیت ناکارآمد واقعی، تاریخی و عینی قرار گیرد. اگر بخواهیم می‌توانیم در سینمای ایران نیز به نمونه‌هایی از این اتفاق اشاره کنیم.

طوسی افزود: دوران موج نو بستر تاریخی دارد که از اواخر دهه ۴۰ موضوعیت پیدا می‌کند. در حالی که پیش از این سینمای ما در تداومِ آزمون و خطای بعد از کودتای ۲۸ مرداد در دهه ۳۰ و نیمه اول دهه ۴۰ ، بیشتر به یک سینمای رویاپرداز متمایل می‌شود. انگار می‌خواهد از آن واقعه تلخ تاریخی فاصله بگیرد. همین موضوع این تصور را نیز به وجود می‌آورد که این سینما با نسخه‌ای از پیش تعیین شده به این اتفاق رسیده است. ولی وقتی در چرخه تولید سالانه، شما می‌بینید که یک سینمای کمدی آمیخته با وجوه کافه‌ای خودش را به یک ملودرام خانوادگی تحمیل می‌کند، دو طرف را از دست می‌دهید؛ به طوری که حتی نمی‌توان به تحلیل درستی از فروپاشی خانواده در یک جامعه در حال گذار رسید. این وضعیت ادامه پیدا می‌کند تا اینکه ما تقریبا بعد از ساخته شدن فیلم «خشت و آینه» ابراهیم گلستان و «شب قوزی» فرخ غفاری، در نیمه دوم دهه ۴۰ به دوره موج نو می‌رسیم.

این حقوقدان در ادامه صحبت‌هایش گفت: در فیلم «زمانی برای کشتن» نیز، در تعارض با اجرای درست قانون و مقداری نگاه بدبینانه، با تداوم حیات کوکِلاس‌کِلَان‌ها مواجه هستیم. آیا ایرانیزه شده‌ این شخصیت‌ها وجود ندارد؟ اگر پاسخ مثبت است، یعنی یک جای کار می‌لنگد. باید پرسید که در اینجا قانون و عدالت چیست؟

این منتقد سینما توضیح داد: جان‌گریشام که داستان اولیه این اثر را نوشته، آدم شاخص و مطرحی است که در بدو امر وکیل دادگستری بوده و عمدتا حوزه نگاهش به دو شکل برگزار شده است. برخی آثارش مقداری حال و هوای جنایی دارد و برخی دیگر مانند همین فیلم «زمانی برای کشتن» مقداری لحن اجتماعی پیدا می‌کند. در واقع در کنار و در امتداد آن لحن اجتماعی، می‌خواهد نگاه نقادانه‌ای به سیستم قضایی جامعه خودش داشته باشد.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه کارگردان فیلم «زمانی برای کشتن» با وجود رعایت قواعد بازی آمریکا، توانسته فیلم خود را بسازد، بیان کرد: شما می‌بینید نویسنده‌ای مانند جان‌گریشام و کارگردانی مانند شوماخر با وجود وجه غالب تداوم حیات یک نگاه توام با تبعیض نژادی، از زاویه دید خود یک نگاه ضد تبعیض نژادی را مطرح می‌کند. البته در پایان‌بندی این فیلم شاهد این اتفاق هستیم که سفید پوست و سیاه پوست به یکدیگر لبخند می‌زنند. انگار مقداری با خوش‌بینی مسیر بعدی جامعه خود را رصد می‌کند اما با این حال فیلم خود را ساخته و حرفش را زده است.

طوسی در ادامه عنوان کرد: در فیلم «زمانی برای کشتن» نیز از قانون و عدالت صحبت می‌شود. در واقع شخصی می‌آید و در جغرافیایی، عدالت مد نظر خود را برگزار می‌کند. او تلاش می‌کند تا با اثبات بی‌گناهی فرد در فعل مجرمانه‌ای که مجازات اتاق گاز را به همراه دارد، از مجازات او جلوگیری کند. شخصیت جِیک (وکیل) برای اثبات بی‌گناهی فرد، داستانی تعریف کرده تا هیات منصفه و به خصوص جامعه زنان را تحت تاثیر عاطفی قرار دهد و همین موضوع موجب موفقیت او می‌شود.

این حقوقدان در ادامه افزود: در این شرایط چگونه می‌خواهیم برای یک سری از مفاهیم آرمانی اولیه خودمان ارزش‌گذاری مداوم تاریخی ایجاد کنیم؟ یک‌سری از فیلمسازهای ما بر اساس زاویه دید خودشان به مسئله عدالت اجتماعی پرداختند. «آژانس شیشه‌ای» و «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا از جمله همین آثار به شمار می‌آیند. همچنین مجید مجیدی نیز به شکل محتاطانه، دست به عصا و محافظه‌کارانه‌ای عدالت را در آثاری چون «بچه‌های آسمان» و «آواز گنجشک‌ها» و «خورشید» به نمایش گذاشته است.

وی همچنین خاطرنشان کرد: در فیلم «زمانی برای کشتن»، شاهد عملکرد هوشمندانه آقای شوماخر هستیم زیرا اصولا در یک سری مبانی تئوریک گفته می‌شود تدوین موازی چیز خوبی نیست، ولی اتفاقا او در همان فصل ابتدایی خیلی خوب از برش موازی استفاده می‌کند. شوماخر دو آدم لمپن در یک منطقه سیاه‌پوست نشین را انتخاب کرده که مست هستند و می‌خواهند منطقه را تحت سلطه خود در بیاورند. این فصل در یک نگاه روشنفکرانه از ناحیه جان گریشام و شوماخر در حال برگزاری است. یعنی می‌خواهد بگوید این نئولیبرالیسم یا گذاری که از لیبرالسیم به نئولیبرالیسم زیر آن پرچم است و مرتب حرف آن زده می‌شود و سنگش را به سینه می‌زنند، در واقعیت عینی به‌گونه‌ای است که ما همچنان، یک خشونت عنان‌گسیخته را می‌بینیم که در واقع به آن آشتی‌پذیری مقداری خدشه وارد می‌کند.

در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.

 

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]
لینک کوتاه : https://scoda.org/?p=41273
  • نویسنده : روابط عمومی اتحادیه سراسری کانون های وکلای دادگستری ایران
  • 671 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

در انتظار بررسی : 0
تماس باما