*دکتر محمود حبیبی – نایب رئیس اسکودا
حقوق شهروندی آمیختهای است از وظایف و مسئولیتهای شهروندان در قبال یکدیگر و همچنین حقوق و امتیازاتی است که وظیفه تأمین آن برعهده حاکمیت میباشد. به تعبیر دیگر «حقوق شهروندی» آن دسته از حقوق مدنی و سیاسی است که همه آحاد جامعه به تناسب موقعیت خود، از آن برخوردارند و بر دولتها لازم است ضمن به رسمیت شناختن آن حقوق، نسبت به ایفای آن در چارچوب ضوابط اقدام کنند.
بیگمان آگاهی از حقوق شهروندی نه تنها سبب مشارکت مردم در مدیریت شهرها گردیده بلکه بسترهای لازم برای نهادینه شدن مسئولیت دولتمردان و پایبندی آنها به رعایت این حقوق را در چارچوب حاکمیت قانون فراهم مینماید. همچنین آگاهی از حقوق و تعهدات شهروندی، زمینه انجام وظایف دوجانبه بین شهروندان و حاکمان را موجب میگردد.
حقوق شهروندی به طور کلی، تضمین کننده تمام حقوقی است که مردم در یک جامعه میبایست از آن بهرهمند گردند. مهمترین این حقوق عبارتاند از: حقوق مدنی مانند آزادی اعم از آزادی بیان، مذهب، آزادی مکان زندگی و حقوق اجتماعی که دربرگیرنده رفاه، آسایش و امنیت اجتماعی میباشد.
محور بحث در یادداشت حاضر تحلیل و بررسی حقوق شهروندی از نگاه قرآن میباشد. سوال اساسی این است که از منظر شریعت اسلام، حاکم اسلامی در باب حقوق شهروندی چه وظایف و تکالیفی برعهده دارد؟
مهمترین وظایف حاکم اسلامی در این زمینه به قرار ذیل است:
۱ –حفظ کرامت انسانی:
اصل کرامت و عزت انسانی از مهمترین حقوق شهروندی است که حاکم اسلامی موظف است در جهت تحقق آن سیاستها و تدابیر لازم را اتخاذ کند.
کرامت انسانی بر دونوع است:
الف: کرامت تکوینی: منظور از کرامت تکوینی، همان است که خداوند در زمان خلقت به انسانها اعطاء نموده است.
قرآن کریم در آیه ۷۰ سوره مبارکه اسرا، صراحتا به این موضوع اشاره نموده که انسان صاحب کرامت بوده و گرامی داشته شده است و خداوند منشاء این کرامت را الهی میداند.
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً»
به راستی فرزندان آدم را کرامت دادیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکبهایی که در اختیارشان گذاشتیم سوار کردیم و به آنان از نعمتهای پاکیزه روزی بخشیدیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
ب: کرامت اکتسابی: مراد از کرامت اکتسابی حفظ صفات کریمانه میباشد یعنی کسب فضیلتهایی که بر ارزش سابق انسان میافزاید. باید گفت این ویژگی از اهمیت مضاعفی نسبت به کرامت تکوینی برخوردار است؛ چراکه در پی تلاش و کوشش انسان در مسیر تعالی و حق به دست میآید. همچنان که خداوند در آیه ۱۳ سوره حجرات میفرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» همانا گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.
۲ – حق حیات:
حیات، نخستین حقی است که خداوند متعال برای هر انسانی فارغ از فرهنگ، ملیت، نژاد و زبان در نظر گرفته است. این حق به معنای بهرهمند شدن از تمام مواهبی است که خداوند متعال به انسانها عنایت فرموده است.
بیگمان حق زندگی و حق بر حیات ریشه الهی دارد، بر این اساس غیر از خداوند متعال هیچ کس بر دیگری سلطه ندارد؛ لذا مجازات سالب حق حیات توسط حاکم باید به قدر متیقن و در چارچوب قوانین موضوعه و منطبق بر احکام شریعت باشد.
حساسیّت بالای مسأله حیات و سلامت جسمانی تمامی اشخاص جامعه، به گونهای است که عقل مستقلاً بر ضرورت احتیاط در اقداماتی که میتواند به آن آسیب بزند حکم نموده و سیره مستمر عقلاء بر این حکم صحه نهاده است. روح حاکم بر شریعت اسلامی نیز همسو با عقل بر رعایت «احتیاط در دماء» در واکنش کیفری در برابر بزهکاران اهتمام ویژه دارد. همین مبنا موجب شده است تا فقها در ابواب فقه جزایی با اعمال مبنای احتیاط رویکردی حداقلی را در تجویز احکام علیه تمامیت جسمانی اتخاذ نمایند.
از نگاه قرآن کریم حق حیات از اهمیت و قداست خاصی برخوردار بوده و هرگونه تلاش در جهت سلب یا کاهش آن با مجازاتهای دنیوی و اخروی روبرو است. موید این امر آیه ۳۲ سوره مبارکه مائده است که میفرماید: «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً» … بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است که گویی همه مردم را نجات داده است.
۳ – حق عدالت:
قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است. دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد، همچنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ» یعنی اینکه آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا میمانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، مخالفت با نظام طبیعی و اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.
عدالت در لغت به معنای مساوات، ضدجور وعدم افراط و تفریط میباشد و در اصطلاح عبارت است از رعایت استحقاق و شایستگیها، تعریف عدالت به این معنا تعبیر رایج متفکران مسلمان میباشد لذا آنان عدالت را «إعْطَاء کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه» معنا نمودهاند.
خداوند در آیه ۱۳۵ سوره نساء میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَی أَنْفُسِکُمْأَوِالْوَالِدَیْنِوَالْأَقْرَبِینَ إِنْیَکُنْغَنِیًّاأَوْفَقِیرًافَاللَّهُأَوْلَیبِهِمَا فَلَاتَتَّبِعُواالْهَوَیأَنْتَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا
ای کسانی که ایمان آوردهاید! قیام به عدالت کنید! برای خدا شهادت دهید، اگر چه این گواهی به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! چراکه اگر آنها غنیّ یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوی و هوس پیروی نکنید؛ که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.
در خصوص این آیه دونکته را باید توجه داشت:
الف – وَإِنْ تَلْوُوا: کلمهی «تَلْوُوا» از ریشهی «لی» به معنای پیچاندن و تاب دادن است که مراد از آن در این آیه تلاش برای واژگونی حق و قلب حقیقت است. همچنین تحریف در اجرای حق میتواند از مصادیق فعل تَلْوُوا در قرآن کریم باشد.
ب – أَوْ تُعْرِضُوا: این واژه قرانی بدان معناست که اشخاص جامعه نباید از اقامه قسط و عدل رویگردان شوند.
بر این اساس بنیانهای قسط و عدل در جامعه باید استوار گردد. همچنین یکایک آحاد جامعه مکلّف هستند نسبت به ظلم و بیعدالتی احساس مسئولیت نموده و بیتفاوت نباشند.
از نگاه قرآن، تحقّق عدالت با قانون مداری پیوند ناگسستنی دارد، بر این اساس، قانون مداری ازضروریات اولیه حکمرانی دینی در مکتب اسلام است. قرآن نیز پیامبر را مأمور برپایی عدالت بر اساس قانون دانسته است:
همچنانکه آیه ۱۵ سوره شوری میفرماید:
فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّهَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
پسای پیامبر آنان را به راه حقّدعوت کن و بر آن پایداری نما آن گونه که فرمان یافتهای و خواستههای آنان را پیروی مکن و به آنان بگوبه هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان دارم و فرمان یافتهام تا میان شما به عدالت حکم کنم.
۴ –حق بر امنیت و رفاه عمومی:
امنیت در لغت مصدر جعلی از ریشه «ا م ن» به معنای در امان بودن، ایمنی، آسودگی و از بین رفتن هراس و نگرانی است و در اصطلاح سیاسی و حقوقی به معنای در امان بودن از هرگونه تهدیدو مخاطرات جسمی و روحیمی باشد.
درنگاه قرآن تامین امنیت مردم از اهمیت خاصی برخوردار است، همچنان که آیه ۵۵ سوره مبارکه نور، امنیت را نعمتی از سوی خداوند و فرجامی حتمی برای مومنان صالح دانسته و میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ… لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد خوف و ترس آنها را، به امنیت و آرامش مبدل خواهد کرد.
همچنین آیه ۱۱۲ سوره مبارکه نحل، امنیّت و آرامش را در رأس همه نعمتها و زمینهی توسعه رزق و شکوفایی اقتصاد جامعه میداند:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ. . و خداوند برای شماشهری را مثال میزند که امن و آرام بود و روزیش از هر سو فراوان میرسید.
به علاوه عبادت و پرستش خداوند در گرو حل مسائل و موضوعات اقتصادی و امنیتی است و مادام که امنیت و آرامش در جامعه حکمفرما نباشد نمیتوان مردم را به عبادت و پرستش دعوت کرد. همچنان که آیات ۳ و ۴ سوره قریش میفرماید: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ، الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» پس به شکرانه این نعمت باید پرورگار این خانه را پرستش کنند. همان که آنان را از گرسنگی و قحطی نجات داد و سیرشان کرد و از ترس دشمنان نجات داد.
۵ – حق آزادی:
آزادی، مفهومی قابل ستایش است. دستیابی به آزادی و رهایی از قیدها و محدودیتها، یکی از پرشورترین آرمانهای بشر به شمار میآید. در شریعت اسلام آزادی به عنوان یکی از مفاهیم متعالی مورد توجه قرار گرفته است. با این توصیف، هیچ کس حق ندارد آزادیهای مشروع افراد را از آنان سلب نماید و حاکم اسلامی باید با سیاستگذاریهای درست و منطبق با مبانی و اصول، زمینههای لازم را برای تحقق «حقها و آزادیها» در جامعه فراهم آورد.
قرآن کریم برای انسان آزادی تکوینی قائل است زیرا انسان اساسا آزاد آفریده شده است و کسی نمیتواند این حق را از وی سلب نماید. در زمینه آزادی دودسته آیات وجود دارد:
الف – آیات مربوط به آزادی انسانها در مسیر هدایت یا ضلالت:
آیه ۳ سوره انسان میفرماید: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس!
همچنین آیه ۱۰۴ سوره انعام میفرماید: قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ
دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ کسی که به وسیله آن، حقّ را ببیند، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش میباشد؛ و من نگاهبان شما نیستم و شما را بر قبول ایمان مجبور نمیکنم.
به علاوه آیه ۱۰۸سوره یونس می فرماید: قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ
بگو: ای مردم! اینک حقّ از سوی پروردگارتان به سراغ شما آمده است. پس هر کس هدایت یابد، یقیناً به سود خویش هدایت مییابد و هر کس گمراه شود، تنها به زیان خویش گمراه میشود و من برایمان آوردن شما وکیل نیستم تا به اجبار شما را به راه حقّ درآورم.
با این توصیف از نگاه قرآنی حاکم اسلامی نمیتواند با توسل به زور مردم را به راه راست هدایت کند.
ب –آزادی بیان:
در آیات کلام الله مجید آزادی بیان به عنوان قانون الهی، به شکلهای گوناگونی تعبیر شده است. آیات ۱۷ و ۱۸ سوره مبارکه زمر میفرماید: «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ» «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» آنان که از طاغوت دوری جستند تا مبادا او را بپرستند و به سوی خدا بازگشتند، آنان را مژده باد، پس به بندگان من که به سخن، گوش فرامیدهند و بهترین آن را پیروی میکنند، بشارت ده آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند.»
در این آیه شریفه، قرآن کریم، برخورداری از هدایت را در گوش دادن به بیانهای گوناگون، موافق و مخالف، و برگزیدن و انتخاب نیکوترین آنها میداند. چراکه بیان و سخن، وسیلهای برای انتقال اندیشههاست، فرمان الهی چنین است که به سخن و یا اندیشه دیگران گوش دهیم نه اینکه بیان و اندیشه را در گلو و نطفه خفه کرده و نابود سازیم.
از این آیات به خوبی استنباط میشود که روش حاکم اسلامی هرگز نباید تحمیل فکر و عقیده و استبداد رأی باشد. بلکه سیاستهای کلان و برنامهریزیهای مدیریتی باید به نحوی صورت پذیرد که همه مردم بتوانند با آسودگی خاطر و بدون ترس و واهمه دیدگاههای اصولی خود را در خصوص شیوهی ادارهی حکومت بیان کنند.
۶ – حق رفاه و آسایش:
رفاه مجموعه امکانات و شرایطی است که بعد از تأمین نیازهای اولیه طبیعی مانند غذا و مسکن و… برای افراد جامعه فراهم میشود تا با شرایط بهتری بتوانند زندگی نمایند.
خداوند متعال، حق بهرهبرداری از مواهب خدادادی را حق همه انسانها میداند و مالکیت خصوصی از منابع طبیعی را تأکید میکند. همچنان که در آیه ۸۱ سوره طه میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی»
از چیزهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید، ولی در آن طغیان نکنید که قهر و غضب من بر شما وارد خواهد شد و هر کس که قهر من او را بگیرد، قطعاً سقوط مینماید.
به علاوه آیه ۱۰ سوره مبارکه اعراف میفرماید: «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ» و همانا ما تسلط و مالکیت بر زمین را برای شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم.
با این توصیف حقّ بهرهگیری از امکانات زمین، برای همهی انسانهاست و مخصوص گروه خاصّی نیست لذا حاکم اسلامی باید بسترهای لازم را برای تامین رفاه عمومی بین همه اقشار جامعه فراهم نماید.
نتیجه اینکه جامعه اسلامی در صورتی راه سعادت را طی میکند که حقوق شهروندی در آن بر اساس آموزههای قرآنی بوده و حاکم و مردم خود را پایبند به رعایت آن نمایند. بر این اساس جامعهای که همه شهروندان آن از حقوق یکسان برخوردار بوده و از آزادی و امنیت و رفاه و عدالت بهرهمند گردند جامعهای سعادتمند تلقّی میگردد و شهروندان در آن احساس خشنودی و رضایت مینمایند.